خدا رو شکر گلمون خوب شد
جیگر مامان خیییییلی بیش از اندازه حالت بدتر شد طوری که بردیمت بیمارستان و هزار جور دارو و ازمایشو اخرشم گفتن خودش باید خوب بشه خدا میدونه چه حالی داشتیم روی که با خاله یلدا و مامانی رسوندیمت بیمارستان اصلا حال نداشتی مدام اسهال داشتی و بابایی هم زود از سر کار خودشو رسوند به ما و برای گرفتن نمونه برگشتیم خونه و چنان اسهالی کردی که کل فرشا کثیف شد و فرداش بردیم تو حیاط مامانی شستیمشون با برداشتن نمونه زودی رفتیم بیمارستان و تا ساعت یک شب اونجا بودیم خیلی نگرانت بودیم جواب که اومد خیالمون راحت شد و دکتر گفت چیز حطرناکی نیست و ویروس جدیده خیلی بدنت ضعیف شده بود تب و اسهال شدید از یه طرف بی اشتهایی بدجورت از طرف دیگه میتون...
نویسنده :
مامان افسانه
1:18